وصيت نامه و آخرين پيامهاي شهيد ماجد مصطفي سلطاني در زندان تبريز
چه كند بر قلب چون آتش من، آتش تير؟ بلشويك وار ببايد مردن.
رفقا و دوستان گرامی!
با سلام گرم و آتشين از دور صميمانه دستتان را ميفشارم. پيروزي انقلاب ناتمام خلقهايمان به رهبري پرولتاريا و پيگيرى هر چه بيشتر و بيشترتان درامر جنبش كمونيستي و مبارزه خلقهايمان و مبارزه جدى و صادقانه و پيگرانه تان در امر مبارزه باانتقادات و انحرافات درون تشكيلات و موجود در سطح جنبش كمونيستي ملتمان و مبارزه سخت و پيگيرتان در راه ايجاد صف مستقل طبقه كارگر(صفي كه پر توان و پر خروش و بدور از هر انحرافي مبارزه طبقاتي را تا نيل به استقرار و تداوم سوسياليسم رهبرى كند . و همچنين شادى و بهروزيتان يگانه آرزوى من است.
رفقا! ماهها پس از اسارت در زندان رژيم ضد خلقي،رژيمي كه از همان زمانيكه بر اريكه قدرت نشست، وفاداريش را به بازسازى سيستم سرمايه دارى وابسته و سركوب كارگران و زحمتكشان را با سركوب و به خاك و خون كشيدن تظاهرات كارگران بيكار در اطفهان ، تبريز، دورود و........... الغاى شوراهاى واقعي كارگران و جنايتش در كردستان قهرمان و تركمن صحراو.........را به همه كارگران و زحمتكشان ايران و جهان به اثبات رسانده، بلاخره در بيدادگاه ضد خلقي ارتجاع حاكم.به اتهام دفاع از آرمان طبقه كارگر و برادر كاك فواد بودن به "اعدام" محكوم شدم.
پس از محرز شدن اتهامم در بيدادگاه ، به آرمان طبقه كارگر سوگند، به خلقم سوگند باجوابي آتشين بر دهان ياوه گويي (نورى و مرتضي) كوفتم.
در مكتب كاك فوادها، كاك حسين ها، كاك امين ها(سه رفيق و برادر قهرمان و شهيدم)،حسين كريمي ها، پيرخضرى ها،گنجيها، فرشچيها، معينها، ذ كريايها، قباديهاو..........آموخته بودم دفاع از آرمان طبقه كارگر را.
:كاك فواد آموخته بود مراكه:
"نيست برلوح دلم جز آلف قامت يار "آرمان طبقە کارگر
چه كنم حرف ديگرياد نداداستادم
امروز و فردايي است كه بوسه رگباردشمن دور از چشم عزيزان بر روى خاك و خون كشاند پيكر من.در اين لحظات واپسين دم تنها پيامم براى رفقا ، مبارزه سخت و پيگير در راه ايجاد صف مستقل طبقه كارگر با انضباتي آهني و پرولترىو بدور از هر انحرافي براى سرنگوني سيستم سرمايه دارى و استقرار و تداوم سوسياليسم است.
كه اين مبارزه جدا از مبارزه با انتقادات و انحرافات درون تشكيلاتي نيست.
خطاب بە پدر و مادرم
بعد از ماهها دورى و بي خبرى باسلامي گرم و آتشين دست پر مهرتان را از دور مي بوسم،اينك آخرين پيامم را تقديمتان ميدارم پدر و مادر محبوبم! هر دوى شما در تجارب زندگيتان و حداقل بعد از سال 56 و اوجگيرى مبارزات خلقهاى ايران اين مسله را به خوبي درك كرده ايد كه "هيچ انقلابي بدون خونريزى و قرباني ممكن نيست". چون طبقه كارگر و تمامي استثمارشوندگان براى خلاصي از استثمار و سرنگوني استثمارگران و كسب قدرت سياسي، راهي به جز توسل به قهر انقلابي و آنهم فقط و فقط تحت رهبرى پرولتاريا ندارد. و ما با اعتقاد و ايمان كامل بدين مسله پاى در اين راه نهاده ايم.و هر گونه تزلزل و سستي را خيانت به آرمان طبقه كارگر است.كه آن سه برادر قهرمان و شهيدم نيز با اعتقاد و ايمان كامل بدين مسئله بود كه خون پاكشان را نثار كردند تا با خون خود درخت آزادى را، درخت آزادى كارگران و زحمتكشان را آبيارى نمايد.
اكنون من نيز ميخواهم با كمال افتخار بگويم كه پاى در راه پر افتخارآنها نهاده ام . من نيز بانثار خون خود و مرگي پر افتخارجزيي از درخت انقلاب را آبيارى ميكنم، جزيي از صد ها و هزارها قرباني اى بشوم كه پرولتارياى ايران و جهان براى كسب قدرت سياسي و سرنگوني نظام سرمايه دارى تا بحال داده و منبعد نيز خواهند داد.
شايد بخاطر عواطف پدر و مادرىو........اين كلمات برايتان نامفهوم باشد اما ما راهي جز از اين نداريم وباميد زمانيكه اين كلمات برايتان مفهوم شود:
تا شههيد خويني نه ريژئ ، تاكو گهل تاڵي نه چيژيت
دارئ آزادئ شين نابيتباخي ژينمان پهرژین نابئ
پس پدر و مادر عزيزم با اين توضيحات و تجربيات كه خودتان از زندگي و بخصوص چند سال اخير كسب كرده ايد ،انتظار دارم كه غم و اندوهتان را به نيرويي براى تقويت روحي انقلابي خودتان و ساير برادران و خواهران تبديل كنيد.اگر چه برادران و خواهران پاى در اين راه پر افتخارنهاده اند.اما روحيه خوب شما يقينأ قوت قلب و دلگرمي بيشتر براى آنان خواهد بود.سلام مرا به همگي برادران و خواهران برسانيد و اين پيام مرا به همگي بخصوص به كاك رشاد، كاك عبه و خواهرگرامي و دوستتراز جانم ملكه عزيز و برادران گرامي امجد و رضا و حشمت و زن دادش گرامي شكريه و بچه اش (فرميسك) عزيز برسانيد.
مبادا در مورد فرميسك از توضيح قهرمانانه پدر و سه عمويش اهمال نشان دهيد. برادران و خواهران و شكريه عزيز از همگي شما انتظار دارم از فرميسك اخگرىبسازيد كه شعله برفروزد در قلب سياهي تار.
ملكه عزيزاگر چه بمبارزبودن روحيه و صداقت انقلابيت ايمان دارم اما براى آشنايي نزديكتر به مسايل جنبش پرولترى و كمك هر چه بيشتر به خودت پيشنهاد ميكنم كه منبعد حتمأ سعي كن كه به تبريز يا تهران برويد و كارت را در كنار و رابطه با رفقاى آنجا ادامه دهيد.براى برادران و همگي ديگر رفقا پيام و سفارشي به جزپيگيرىدر مبارزه و هر چه بيشتر مسلح كردن خود به ايديؤلوژى طبقه كارگرندارم.
و اما مادرم!
"فرزند تو نيستم، حاشا كنمت مادر ،اگر از مردن من زار زاني و بر اعدام من چون مردن ياد كني ، فرزند تو نيستم اگر ديدى تن آغشته به خونم را، غم به دل راه دهي ، و بر كار دشمن زار زني، حاشا كنمت مادر اگر رفقاى رهم بر تن تو رخت عزا ببينند. مادر تير باران در راه آرمان طبقه كارگر عروسي من است، پيرهن آغشته به خونم چلچراغ حجله من است. اگر مادرى و مادر من بپاخيز! جامه سرخ به تن كن گل سرخ بياذين بر سينه خواهرم ، تفنگ و فشنگدانم رابر دوش خواهر بگذاركه سالهاست "آيين" مرابا خود دارد. بر خيز و جامه سرخ به تن كن و سرخ نگهدار نام من تا خصم بلرزد زنام من.
گڵپه شورش له كوردستان له گه شت ئيران
هيزي به زوي گه شت سه ر به ستان
وه ڵات ده كات به گورستان
بؤ خاينان و بو په ستان
ئه وسا ميلله ت خوئ ده زاني
داري خه نكان بو كي داني
بادرود فراوان پيروز باشيد.
مرگ بر امپرياليسم و ارتجاع داخلي
زنده باد سوسياليسم!
بيدادگاه تبريز ماجد